معنی الاو

لغت نامه دهخدا

الاو

الاو. [اَ] (اِ) آتش شعله ناک. (برهان). آتش. (رشیدی) (جهانگیری). اَ لَو:
ترا ای خواجه گر هیزم نباشد
دم سرما که هنگام الاو است
سواد شعر طوسی را طلب کن
بسوزانش که او سرگین گاو است.
مولانا طوسی (از رشیدی).


الو

الو. [اَ ل َ / لُو] (اِ) در تداول عامه، بمعنی شعله ٔ آتش، و مخفف الاو است. (فرهنگ نظام). آتش بزرگ باشعله. آتش بلندشعله. زبانه ٔ آتش و با کلمات زدن و کردن و گرفتن استعمال میشود.
- امثال:
الو الو به از پلو.
در زمستان الو به از پلو است.

حل جدول

الاو

شعله آتش ادبى

شعله آتش


الاو - الو

لهیب


الاو، زبانه، گر

شعله آتش


الاو ، زبانه ، گر

شعله آتش


زبانه آتش

الاو

الوا

الاو

نایره

لهیب، الو

الو

لهب

برازه

لهیب


شعله و لهیب ادبى

الاو


شعله آتش ادبى

الاو


لهیب

الاو، الو


شعله آتش

افرازه

لهیب

الوا

لهب

شرر

الاو، زبانه، گر

نایره

فرهنگ عمید

الاو

شعلۀ آتش، زبانۀ آتش،

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

الاو

38

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری