معنی اموات
لغت نامه دهخدا
اموات. [اَم ْ] (ع اِ) ج ِ میت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردگان. درگذشتگان: و تواتر دخلها و احیاء اموات بعدل متعلق است. (کلیله و دمنه).
- اموات احمر؛ کنایه از مقتولان و شهیدان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به میت شود.
|| ج ِ اَمَه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). کنیزکان. (آنندراج). رجوع به اَمه شود.
حل جدول
درگذشتگان
قاضی اموات
یاما
قاضى اموات هندوها
یاما
نویسنده خانه اموات
داستایوسکی
قاضی اموات هندوها
یاما
فرهنگ فارسی آزاد
اَمْوات، مردگان (مفرد: مَیِّت و مَیْت)،
فرهنگ معین
(اَ) [ع.] (اِ.) جِ میُت، مردگان، درگذشتگان.
فرهنگ عمید
میت
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به آلمانی
Hölle (f)
فارسی به عربی
جحیم
واژه پیشنهادی
تابوت
معادل ابجد
448