معنی اموات

لغت نامه دهخدا

اموات

اموات. [اَم ْ] (ع اِ) ج ِ میت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردگان. درگذشتگان: و تواتر دخلها و احیاء اموات بعدل متعلق است. (کلیله و دمنه).
- اموات احمر؛ کنایه از مقتولان و شهیدان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به میت شود.
|| ج ِ اَمَه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). کنیزکان. (آنندراج). رجوع به اَمه شود.

فرهنگ فارسی آزاد

اموات

اَمْوات، مردگان (مفرد: مَیِّت و مَیْت)،

فرهنگ معین

اموات

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ میُت، مردگان، درگذشتگان.

فرهنگ عمید

فرهنگ فارسی هوشیار

اموات

جمع میت، مردگان، درگذشتگان


اموات احمر

سرخ مردگان (شهیدان)


وقف اموات

ورستاد مردگان

فارسی به آلمانی

فارسی به عربی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

اموات

448

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری