معنی امپریال
لغت نامه دهخدا
امپریال. [اَ پ ِ] (فرانسوی، ص) امپراتوری. شاهنشاهی. (فرهنگ فارسی معین). || (اِ) نوعی سکه ٔ طلا که در دوره ٔ تزاری در روسیه رواج داشته است. (ناظم الاطباء). (از فرهنگ فارسی معین). || نوعی بازی ورق. (فرهنگ فارسی معین) (از لاروس کوچک).
پلونیا
پلونیا. [پ ُ ل ُ] (فرانسوی، اِ) در نبات شناسی گیاهی از تیره ٔ گل میمون. تنها نوع آن پلونیای امپریال است که آن را به ژاپونی هرّی نامند و آن درختی بزرگ است که به ارتفاع 25 گز میرسد و تنه ٔ آن مستقیم و پوست آن اندک شکاف دار است و سر آن پهن میشودگل آن بزرگ و آبی رنگ است این نبات به اسم آنا پلوینا دختر تزار روسیه پل اول پلونیا نامیده شده است.
فرهنگ عمید
سکهای طلا که سابقاً در دورۀ تزاری در روسیه رایج بوده،
فرهنگ معین
(ص.) امپراتوری، شاهنشاهی، (اِ.) سکه ای طلا که در دوره تزاری در روسیه رواج داشته است، نوعی بازی ورق. [خوانش: (اَ پِ) [فر.]]
حل جدول
شاهنشاهی
امپراطوری و شاهنشاهی
امپریال
شاهنشاهی
امپریال
سلطنتی و پادشاهی
امپریال
امپراتوری و شاهنشاهی به فرانسوی
امپریال
معنی پادشاهی
سالاری، کیا، امپریال
فرهنگ فارسی هوشیار
امپراتوری
معادل ابجد
284