معنی انگشت شمار
لغت نامه دهخدا
انگشت شمار. [اَ گ ُ ش ُ] (ن مف مرکب) معدود. بعدد انامل. محدود. قلیل العده: عده ٔ انگشت شمار. عده ٔ قلیل. (از یادداشتهای مؤلف).
فرهنگ عمید
[مجاز] کم، اندک، معدود،
آنچه تعدادش از عدد انگشتان دست بیشتر نباشد،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Few, Narrow
فرهنگ فارسی هوشیار
کم و معدود
معادل ابجد
1312