معنی انگولک کردن

لغت نامه دهخدا

انگولک کردن

انگولک کردن. [اَ ل َ ک َ دَ] (مص مرکب) در تداول، کاویدن به انگشتان. ور رفتن با چیزی با انگشت، سودن پیوسته ٔ انگشتان بدو: دیگر چشمت را انگولک مکن تا خوب شود. (از یادداشتهای مؤلف). و رجوع به انگلک و انگلک کردن و انگل و انگول شود.

حل جدول

انگولک کردن

سربه سر گذاشتن، با انگشت چیزی را زیر و روکردن، به چیزی وررفتن.

سربه سر گذاشتن، با انگشت چیزی را زیر و روکردن، به چیزی وررفتن

فارسی به انگلیسی

انگولک‌ کردن‌

Botch, Bungle, Fool, Manipulate, Mess, Tamper

فارسی به عربی

انگولک کردن

اِحْتکاکٌ

فرهنگ فارسی هوشیار

انگولک کردن

‎ با انگشت چیزی را زیر و رو کردن بهم زدن، دخالت کردن در کاری (توا ء م با بهم زدن آن) .

فرهنگ عوامانه

انگولک کردن

سربه سر گذاشتن, با انگشت چیزی را زیر و روکردن, به هم زدن, به چیزی وررفتن.

معادل ابجد

انگولک کردن

401

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری