معنی انیمیشنی از داوید سورن

حل جدول

لغت نامه دهخدا

داوید

داوید. (اِخ) نام قصبه ای کنار نهر داوید در 350هزارگزی پاناما در جمهوری پاناما از امریکای مرکزی. || نام نهری که از کنار شهر داوید واقع در پاناما گذرد. (قاموس الاعلام ترکی).

داوید. (اِخ) (سنت). از اعزه ٔ مسیحیان و قدیسان نصاری است. به سال 480 م. بزاده و بسال 544 درگذشته و در جنوب انگلیس به نشر مذهب مسیح کوشیده است. (قاموس الاعلام ترکی).

داوید. (اِخ) داوید دونرکن. نام فیلسوفی ارمنی است. شاگرد و عم زاده ٔ موسی خورنی (خورنچی) مورخ معروف در اواخر قرن پنجم م. در آتن تحصیل علم کرده و سپس به ادسا (اورفه، رها) و اسکندریه و قسطنطنیه برای کسب معرفت سیاحت کرد و کتب بسیار گرد آورد. از تألیفات ارسطو پاره ای را به زبان ارمنی گردانیده است و پاره ٔ دیگر و همچنین قسمتی از تألیفات پرفوریوس را به ارمنی و یونانی شرح کرده است. (قاموس الاعلام ترکی).

داوید. (اِخ) نام نقاش مشهور فرانسوی متولد 1747 و متوفی به سال 1825 م. وی حامی و جانب دار آثار باستانی روم و یونان بوده و برای تجدید آن اصول تلاش و کوشش بسیار کرده و آثار نقاشی زیبائی نیز از خود بیادگار گذارده است. (قاموس الاعلام ترکی).


سورن

سورن. [رَ] (ترکی، اِ) اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم. (غیاث اللغات) (آنندراج). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محاربه کنند. (آنندراج):
سپه کار بیکار برخاستند
گورگه زده سورن انداختند.
شرف الدین علی یزدی (از آنندراج).
ز هر دو طرف سورن انداختند
هزبرانه بر یکدگر تاختند.
ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج).
و خروش سورن و نای زرین بنیان حصارسپهر دوار را متزلزل گردانید. (حبیب السیر ج 3 ص 252). و غریو کرنای و سورن ارکان عالم را متزلزل میگردانید. (حبیب السیر).

سورن. [رَ] (اِخ) نام خانواده ای که در دوره ٔاشکانیان دارای قدرت بوده اند. رجوع به تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 3، 9، 63، 65، 81 201، 250 شود.


داوید اول

داوید اول. [دِ اَوْ وَ] (اِخ) پادشاه اکس از سال 1124 تا سال 1153 م. متولد 1084 و متوفی به سال 1153.

نام های ایرانی

داوید

پسرانه، داوود


سورن

پسرانه، خانواده‌ای در دوره اشکانیان که قدرتمند بودند، نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان

فرهنگ معین

سورن

(رَ) [تر.] (اِ.) هجوم، حمله.

فرهنگ عمید

سورن

حمله و هجوم، یورش،
(اسم) غوغا و هیاهوی لشکریان هنگام تاختن بر دشمن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سورن

آفند، تاخت، تک، حمله، هجوم، یورش، شوق،
(متضاد) پاتک، پدافند، دفاع

فرهنگ فارسی هوشیار

سورن

حمله و هجوم، یورش، غوغا

معادل ابجد

انیمیشنی از داوید سورن

820

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری