معنی اکتناف

لغت نامه دهخدا

اکتناف

اکتناف. [اِ ت ِ] (ع مص) حظیره ٔ شتران ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرد چیزی درآمدن. (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). احاطه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || پناه گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || (اِمص) پناه داری:
کی گذارد حافظ اندر اکتناف
که کسی چیزی رباید از گزاف.
مولوی.
|| شوغاه ببافتن شتر را از شاخ درخت. (از تاج المصادر بیهقی).

فرهنگ معین

اکتناف

زیر پر گرفتن، احاطه کردن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

اکتناف

پناه گرفتن، پناهگاه ساختن،
احاطه کردن،
پناه دادن،

حل جدول

اکتناف

پناه گرفتن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اکتناف

پناه گیری، پناهیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

اکتناف

پناه گرفتن

معادل ابجد

اکتناف

552

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری