معنی اکمام

لغت نامه دهخدا

اکمام

اکمام. [اَ] (ع اِ) ج ِ کِم ّ. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی) (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ کم ّ. غلافهای شکوفه. (از آنندراج). (از غیاث اللغات). رجوع به کم شود. || ج ِکُم ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج ِ کم. آستینها. (یادداشت مؤلف). رجوع به کم شود.

اکمام. [اِ] (ع مص) آستین ساختن برای پیراهن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جامه را آستین کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). || غلاف غوره و شکوفه برآوردن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی) (از آنندراج) (از اقرب الموارد).

فرهنگ عمید

حل جدول

اکمام

آستین ها

فرهنگ فارسی هوشیار

اکمام

آستین ها

فرهنگ فارسی آزاد

اکمام

اَکْمام، آستین ها (مفرد: کُمّ)،

اَکْمام، غلاف غنچه های گل و میوه ها و نظائر آنها که موقع رسیدن شکافته و باز میشود. (مفرد: کِمّ، سایر جموع: اَکِمَّه، کِمام، اَکامِیم).
َ

معادل ابجد

اکمام

102

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری