معنی اکو
لغت نامه دهخدا
اکو. [اُ ک ُ] (ترکی، اِ) بوم. (شرفنامه ٔ منیری).
فرهنگ معین
بازگشت صوت پس از برخورد با مانع به طوری که با صوت ارسالی مخلوط نشود و صدای آن از صدای اول جدا شنیده شود، پژواک (فره)، دستگاهی برای پخش صدا که با تکرار منظم صدا آن را خوش طنین تر می کند. [خوانش: (اِ کُ) [فر.] (اِ.)]
حل جدول
عربی به فارسی
داغ کردن , داغ زدن , سوزاندن
گویش مازندرانی
سکسکه
معادل ابجد
27