معنی بازیگر فیلم ازدواج دروقت اضافه
حل جدول
علی صادقی
بازیگر فیلم ازدواج در وقت اضافه
علی صادقی
بازیگر فیلم حلقههای ازدواج
جلیل فرجاد
ازدواج در وقت اضافه
فیلمی با بازی علی صادقی
کارگردان فیلم ازدواج در وقت اضافه
سعید سهیلی
لغت نامه دهخدا
دروقت. [دَرْ وَ] (ق مرکب) فوراً. علی الفور. بلافاصله. درحال. فی الحال: هر سه مقدم از اسب بزیر آمدند و سجده کردند این مولی زاده را دروقت صد هزار دینار بدادند و امیدهای بزرگ کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 642). دروقت مادر را در کنار گرفت. (تاریخ بیهقی ص 187). نماز پیشین احمد دررسید... و دروقت حاجب بکتکین او را به قلعه فرستاد تا نماز شام بماند. (تاریخ بیهقی). اگر رام و خوش پشت نباشد [ستور] به تازیانه بیم می کند دروقت. (تاریخ بیهقی). متوکل آنچه ملاح را گفته بود بفرمود تا دروقت بدادند. (قابوسنامه).
چون خصم سر کیسه ٔ رشوت بگشاید
دروقت شما بند شریعت بگشائید.
ناصرخسرو.
در پیش فرعون درآمد اسب سرکشی نمود و دروقت همه لشکر در پی او رفتند الا هامان که بازگردید. (قصص الانبیاء ص 108). پس روبه کافران نهادند دروقت ظفریافتند. (قصص الانبیاء ص 130).
گوش او خواهد که چشم او شود درحال کور
چشم خواهد تا که گوش او شود دروقت کر.
امیر معزی (از آنندراج).
هر بیت که چون تیر به اندام ز من رفت
دروقت زند بر دل بدخواه تو پیکان.
مسعودسعد.
دروقت خبر دادند که کوکبه ٔ مجد مجلس اسمی به سه فرسنگی از چهار حدود تبریزعیان بگردانید. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 22). هم دروقت احرام اخلاص گرفت و در حریم کعبه ٔ عجم... به یمن مجاورت مستسعد گشت. (منشآت خاقانی ص 71). دروقت معشوق را بازفرستاد و نزدیک شوی رفت. (سندبادنامه ص 214). در وقت بهای جامه برسنجید و با گنده پیر عتابها کرد. (سندبادنامه ص 244). دروقت مسرعی به جلاد فرستاد. (سندبادنامه ص 226). پیرزن دروقت از پیش دختر بیرون آمد. (سندبادنامه ص 196). جوان دروقت از بادیه ٔ حرمان روی به کعبه ٔ درمان نهاد. (سندبادنامه ص 197). دروقت برپای خاست و از مستوره عذرها خواست. (سندبادنامه ص 262).
پیش او دروقت و ساعت هر امیر
جان بدادی گر بدو گفتی که میر.
مولوی.
و رجوع به این ترکیب ذیل وقت شود.
ازدواج
ازدواج. [اِ دِ] (ع مص) جفت گرفتن. زن کردن. شوهر کردن. با یکدیگر جفت و قرین شدن. با هم جفت شدن. مزاوجه. (تاج المصادر بیهقی). زواج. زناشوئی. || جفت کردن. تزویج. با هم جفت کردن مرد و زن را. (غیاث اللغات). و رجوع به نکاح شود. || (اصطلاح علوم) تنظیم اشیاء است دو بدو، مانند چرخها و ستونها و غیره. || در الکتریسیته، عمل اتحاد و الحاق دو یا چندین مولد برق مانند عناصر پیل، آکومولاترها و ماشینهای برقی را ازدواج گویند.
|| پیوند کردن. جفت ساختن:
خاک را بر سر زنی سر نشکند
آب را بر بر زنی بر نشکند
گر تو میخواهی که سر را بشکنی
آب را و خاک را برهم زنی
حکمتی که حق نمود از ازدواج
گشت حاصل از نیاز و از لجاج
باشد آنگه ازدواجات دگر
لاسمع اذن و لاعین بصر.
مولوی.
- ازدواج کردن، زن کردن. شوهر کردن. مزاوجت کردن.
- ازدواج کلام، شباهت کلام بیکدیگر. در اصطلاح نام صنعتی که در آخر ابیات دو لفظ متشابه الاَّخر یا دو لفظ متحداللفظ و المعنی آرند، چنانکه درین شعر:
ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار
غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار.
(از غیاث اللغات).
فرهنگ فارسی هوشیار
فرواً، در حال
فارسی به عربی
اضافه، زیاده، فائض، وصول
فرهنگ معین
افزودن، در دستور زبان فارسی نسبت دادن کلمه ای است به کلمه دیگر برای تمام کردن معنی. [خوانش: (اِ فِ یا فَ) [ع. اضافه] (مص م.)]
فرهنگ عمید
باقیمانده،
بیش از مشخص، زیادی،
(اسم مصدر) نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی،
(اسم مصدر) افزودن چیزی به چیز دیگر،
(اسم مصدر) (ادبی) در دستور زبان، نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضافالیه میگویند و علامت آن کسرهای است که به آخر مضاف افزوده میشود: شاگردِ دبستان (شاگرد مضاف و دبستان مضافالیه است). δ در برخی از کلمات کسرۀ اضافه را حذف میکنند و آن را فک اضافه میگویند: صاحبدل، صاحبخانه، صاحبهنر، پدرزن، دخترخاله، و پسرعمه. در اسمهای مختوم به الف یا واو «ی» افزوده میشود: خدایِ جهان، سخنگویِ دولت. در اسمهای مختوم به های غیرملفوظ به جای «ی» علامتی شبیه همزه (که کوتاهشدۀ حرف «ی» میباشد) در بالای «ه» میگذارند: جامهٴ او، خانهٴ من،
واژه پیشنهادی
بهمن زرّین پور، سعید سهیلی
موسیقی فیلم ازدواج در وقت اضافه
امیر توسّلی
فیلمبردار فیلم ازدواج در وقت اضافه
محمّدتقی پاک سیما
تعبیر خواب
ازدواج -عروسی: رسیدن به هدف ازدواج کردن: سود، خوشبختی، در برخی موارد می تواند به معنای اختلافات نیز باشد اگر خواب ببینید با فردی خارجی ازدواج می کنید، نشانه آن است که با دیگران به دعوا ومشاجره خواهید پرداخت.دیدن شوهر: امیدهای واهی دیدن زن: در آمد خوب و پشت سرگذاشتن یک موقعیت مشکل به خیر و خوشی 1ـ اگر دختری خواب ببیند با پیرمردی ازدواج میکند، علامت آن است که با مشکلات فراوانی روبرو خواهد شد. اما اگر خواب ببیند در هنگام جشن ازدواح مردی با لباس سیاه از مقابلش میگذرد و نگاه ملامت آمیزی به او می کند نشانه آن است که سردی بی تقاوتی یکی از دوستان او را ناامید می سازد. 2ـ دیدن مراسم ازدواج دیگران در خواب با میهمانانی شادمان که لباسهایی زیبا بر تن کرده اند، علامت آن است که از زندگی لذتهایی عالی خواهید برد. اما اگرمیهمانان لباسهایی سیاه بر تن کرده باشند، علامت آن است که در آینده به سوگ کسی خواهید نشست. 3ـ اگر خواب ببینید با کسی پیمان ازدواج می بندید، نشانه آن است که خبرهایی ناگوار خواهید شنید. 4ـ اگر خواب ببینید در جشن ازدواج کسی شرکت کرده اید، نشانه آن است که امور شغلی به طرز باور نکردنی امید بخش خواهد شد. و از فکر کردن به افراد مورد علاقهخود لذت زیادی خواهید برد. 5ـ اگر خواب ببینید در جشن ازدواح واقعه ای ناگوار رخ میدهد، علت آن است که به بیماری مبتلا خواهید شد. یا از مرگ یکی از اعضای خانواده خود رنج خواهید کشید. 6ـ اگر دختری خواب ببیند عروس شده است اما هیچ احساس خوشحالی نمی کند، علامت آن است که در زندگی به نومیدی دچار خواهد شد، و در امور عاطفی شکست خواهد خورد. - لوک اویتنهاو
معادل ابجد
2019