معنی بالندگی

لغت نامه دهخدا

بالندگی

بالندگی. [ل َ دَ / دِ] (حامص) حالت و چگونگی بالنده. عمل بالنده. رشد. نمو:
ز سرو سهی رفت بالندگی
طبیعت درآمد به نالندگی.
نظامی.

حل جدول

بالندگی

رشد

نمو

فخر

رشد، نمو

مترادف و متضاد زبان فارسی

بالندگی

رشد، ترقی، تعالی، فخر، نازش، مباهات

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

بالندگی

رشد، نمو، عمل بالنده

معادل ابجد

بالندگی

117

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری