معنی باهنر

لغت نامه دهخدا

باهنر

باهنر. [هَُ ن َ] (ص مرکب) که هنر دارد. هنرمند. صاحب هنر. هنرور. هنری:
برادر بدش چند و چندی پسر
ز بیگانگان آنکه بد باهنر.
فردوسی.
بیاورد فرزانگان را پدر
بدان تا شود نامور باهنر.
فردوسی.
|| لایق. قابل. متصف به صفات خوب هنری: دلاورترین اسبان کمیت است... و باهنرتر سمند. (از نوروزنامه). و رجوع به هنر شود.

فرهنگ عمید

باهنر

دارای هنر، هنرمند،

حل جدول

باهنر

صاحب‌هنر، هنرمند

صاحب هنر، هنرمند

مترادف و متضاد زبان فارسی

باهنر

هنرمند، هنرور،
(متضاد) بی‌هنر، هنردار

فارسی به انگلیسی

باهنر

Artist, Artistic

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

باهنر

(صفت) دارنده هنر هنرمند مقابل بی هنر.

معادل ابجد

باهنر

258

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری