معنی باید
لغت نامه دهخدا
باید. [ی َ] (ق) حکماً. البته. بطور لزوم. (ناظم الاطباء). || (فعل) بایسته است. شاید. ضرورت است. ضرور و لازم میشود. (فرهنگ نظام).
فرهنگ معین
(یَ) (ص.) بایست، بایستی، لازم است، ضروری است.
فرهنگ عمید
واجب است، در تٲکید به کار میرود: باید برود، باید بگوید،
[عامیانه] احتمال دارد، ضرورت دارد که چنین باشد: باید تا الان میرسید،
حل جدول
حکما، لزوما، حتما
فارسی به انگلیسی
Must, Ought, Should, Suppose
فارسی به عربی
س، یجب ان
فرهنگ فارسی هوشیار
ضرورت است، بایسته است، شاید، ضرور ولازم می شود
معادل ابجد
17