معنی برآورد کردن

فرهنگ معین

برآورد کردن

(~. وُ کَ دَ) (مص م.) تخمین زدن.

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

برآورد کردن

ارزیابی کردن، تخمین زدن، تقویم کردن، تقویم‌نمودن

فارسی به انگلیسی

برآورد کردن‌

Appraise, Assess, Calculate, Estimate, Evaluate, Gauge, Guess, Judge, Rate, Reckon, Values

فرهنگ فارسی هوشیار

برآورد کردن

(مصدر) تخمین کردن (قیمت چیزی را) تقویم کردن.

معادل ابجد

برآورد کردن

687

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری