معنی بغ کردن

لغت نامه دهخدا

بغ کردن

بغ کردن. [ب ُ ک َ دَ] (مص مرکب) در تداول عامه خشمگین نشستن. چون بت با کبر و مناعت ساکت نشستن. عبوس بودن. ترشروی بودن. درهم کشیدن چهره.

فرهنگ معین

بغ کردن

(بُ. کَ دَ) (مص ل.) عبوس شدن، ترشرو شدن.

حل جدول

بغ کردن

عبوس شدن.

عبوس شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

بغ کردن

خشمگین نشستن، اخم کردن

فرهنگ عوامانه

بغ کردن

عبوس شدن.

معادل ابجد

بغ کردن

1276

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری