معنی بنت
لغت نامه دهخدا
بنت. [ب ِ] (ع اِ) دختر. (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات) (ترجمان القرآن) (آنندراج). دختر. و مؤنث ابن نیست بلکه صیغه ٔ جداگانه ای است و در وقت نسبت، بنتی و بنوی گویند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون). اِبْنه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ج، بنات. (مهذب الاسماء): پوراندخت بنت کسری زنی سخت عاقل و عادل و نیکوسیرت بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 110).
فرهنگ معین
(بِ) [ع.] (اِ.) دختر. ج. بنات.
فرهنگ عمید
دختر،
حل جدول
دختر عرب
مترادف و متضاد زبان فارسی
دخت، دختر، صبیه،
(متضاد) ابن
عربی به فارسی
دختر , دختربچه , دوشیزه , کلفت , معشوقه
فرهنگ فارسی هوشیار
دختر
فرهنگ فارسی آزاد
بِنت، دختر (جمع: بَنات)، (این کلمه مؤنث اِبن نمیباشد)،
معادل ابجد
452