معنی بنکدار

لغت نامه دهخدا

بنکدار

بنکدار. [ب ُ ن َ] (نف مرکب) کسی که مأکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوبات و جز آنها را جهت فروش ذخیره کرده احتکار می نماید. (از ناظم الاطباء). کسی که مأکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوب و جز آنها را جهت فروش ذخیره کند. (فرهنگ فارسی معین). || کسی که بنشن فروشد. (فرهنگ فارسی معین). بنشن فروش. || عمده فروش. (یادداشت بخط مؤلف).

فرهنگ عمید

بنکدار

کسی که مواد غذایی به‌ویژه برنج و روغن را به‌صورت عمده و زیاد می‌فروشد، عمده‌فروش

حل جدول

بنکدار

کلی فروش

کلی‌فروش

‌عمده‌ فروش


فیلمی از امید بنکدار

شبانه روز


عمده‌فروش

بنکدار


عمده فروش

بنکدار

فرهنگ فارسی هوشیار

بنکدار

کسی که جنس کلی دارد و به خرده فروشان میفروشد، عمده فروش تاجر، عمده فروش

فرهنگ معین

بنکدار

(بُ نَ) (ص فا.) عمده فروش، کسی که جنس را به طور عمده می فروشد.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بنکدار

عمده‌فروش،
(متضاد) خرده‌فروش

فارسی به انگلیسی

بنکدار

Grocer, Wholesale, Wholesaler

انگلیسی به فارسی

wholesaler

بنکدار

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

بنکدار

277

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری