معنی بیقرار
حل جدول
تپ
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیتاب، ناشکیب، بیصبر، بیطاقت، ناشکیبا، حیران، سرگشته، سر به گریبان، شیدا، شوریده، ضجر، ناآرام، ناآسوده، آرامناپذیر،
(متضاد) آرام، پریشان، سراسیمه، متغیر، مضطرب، بیثبات
فارسی به انگلیسی
Impatient
فارسی به عربی
متململ، محموم
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) بی ثبات تغییر پذیر ناپایدار، ناشکیبا بیصبر.
فارسی به آلمانی
Hektisch
معادل ابجد
513