معنی بیمورد
حل جدول
نابجای
مترادف و متضاد زبان فارسی
ib [بیجا، نامتناسب، بیمناسبت، پرت، نابجا، نامناسب،
(متضاد) بجا، متناسب، ناموجه، توجیهناپذیر،
(متضاد) موجه، توجیهپذیر
فارسی به عربی
شاذ، غیر ملائم
معادل ابجد
262