معنی بی حیا

لغت نامه دهخدا

بی حیا

بی حیا. [ح َ] (ص مرکب) بی شرم و گستاخ و آنکه در ارتکاب کارهای زشت منفعل میشود. (ناظم الاطباء). وقیح. وقاح. سخت روی. سترگ. پررو. صفیق. بی شرم. بی چشم و رو. (یادداشت بخط مؤلف).

فرهنگ عمید

بی حیا

بی‌شرم، بی‌آزرم،
گستاخ،

حل جدول

بی حیا

اپارتی

آپارتی

آپاراتی

وقیح

فارسی به انگلیسی

بی‌ حیا

Audacious, Baldfaced, Barefaced, Brazen, Fast, Forward, Immodest, Insolent, Raunchy, Saucy, Shameless

فارسی به عربی

بی حیا

کومه، مخل بالآداب

فرهنگ فارسی هوشیار

بی حیا

بستاخ گستاخ

واژه پیشنهادی

بی حیا

گستاخ

معادل ابجد

بی حیا

31

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری