معنی بی نظمی
لغت نامه دهخدا
بی نظمی. [ن َ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی بی نظم. نامرتبی. اغتشاش. آشوب.
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
نا به سامانی
کلمات بیگانه به فارسی
نا به سامانی
فارسی به انگلیسی
Anarchy, Clutter, Disarray, Disorder, Disorderliness, Disorganization
فارسی به ترکی
karışıklık
فارسی به عربی
ثرثره، فوضویه، فوضی، مخالفه
فارسی به ایتالیایی
disordine
فارسی به آلمانی
Anarchie (f)
معادل ابجد
1012