معنی بی کله
لغت نامه دهخدا
بی کله. [ک َل ْ ل َ / ل ِ] (ص مرکب) بدون کله. بدون سر. رجوع به کله شود. || زودخشم (در تداول عامه). آنکه زود خشم گیرد: فلان آدم بی کله ایست، زود کج خلق شود.
- آدمی بی کله، آنکه زود خشم آرد و از جای بشود. (یادداشت مؤلف).
|| بی مغز. کوته فکر.
بی کله. [ک ُ ل َه ْ] (ص مرکب) مخفف بی کلاه. || کلاه علامت منصب و مقام است و بی کلاهی کنایه از فقد مقام. در مقابل کلاهدار و صاحب کلاه کنایه از صاحب تاج است به معنی پادشاه:
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند.
حافظ.
حل جدول
فاقد احتیاط و دوراندیشی
فارسی به انگلیسی
Booby, Brainless, Crazy, Daredevil, Foolhardy, Harum-Scarum
فارسی به عربی
ابله
معادل ابجد
67