معنی تأخیر

فرهنگ معین

تأخیر

دیر کردن، دیر آمدن، (اِمص.) دیرکرد. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تأخیر

دیرکرد

فارسی به عربی

تأخیر کرد

أبطَأَ


به تأخیر انداخت

أجَّلَ، أزْجَأ


نشست را تأخیر (تعویق) انداخت

أرْجَأ الإجتَماعَ (الجَلَسَه)


صدور حکم را تأخیر انداخت

أرْجَأَ إصدارَ حکمٍ


جلسه را به تأخیر (تعویق) انداخت

أرْجَأ الإجتَماعَ (الجَلَسَه)


جلسه را به تعویق (تأخیر) انداخت

أجَّلَ الإجتماعَ

معادل ابجد

تأخیر

1210

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری