معنی تازه کار
لغت نامه دهخدا
تازه کار. [زَ / زِ] (ص مرکب) کسی که تازه کاری را شروع کرده و هنوز آنرا درست نیاموخته است. (فرهنگ نظام). کارنادیده. کم تجربه.مبتدی. مقابل کهنه کار. ناآزموده. نوآموز در صنعت. کسی که بنوی چیزی را آموخته یا بدان پرداخته. ناشی.
فرهنگ عمید
کسی که تازه کاری را یاد گرفته، کمتجربه،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Amateur, Apprentice, Beginner, Fledgling, Fresh, Green Tumb, Greenhorn, Junior, Neophyte, New, Novice, Raw, Rookie, Tenderfoot, Tyro, Youngling
فارسی به عربی
لحم الخنزیر، مبتدی، مسدس
فرهنگ فارسی هوشیار
کم تجربه
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Gekochte schinken, Schinken (m), Ural, Anfanger [noun]
واژه پیشنهادی
نوکار
معادل ابجد
634