معنی تب بر

لغت نامه دهخدا

تب بر

تب بر. [ت َ ب ُ] (نف مرکب) که تب برد. که تب قطع کند. دافع تب. قاطع حمی. که علاج تب کند. || دارویی تب بر. هر دوا که قطع تب کند. دواهای تب بر: کتین، پوست بید، اکالیپتوس. خینورمین بهترین تب برها است. آتبرین در مالاریا تب بر است.

فرهنگ معین

تب بر

(تَ. بُ) (ص فا.) چیزی که تب را قطع کند.

فرهنگ عمید

تب بر

هر دارویی که تب را قطع کند یا تخفیف بدهد،

حل جدول

تب بر

داروی دفع کننده تب

فارسی به انگلیسی

تب‌ بر

Refrigerant

فرهنگ فارسی هوشیار

تب بر

هر داروئی که تب را قطع کند یا کاهش دهد

معادل ابجد

تب بر

604

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری