معنی تخته کردن
لغت نامه دهخدا
تخته کردن. [ت َ ت َ / ت ِ ک َ دَ] (مص مرکب) بند کردن دکان. (آنندراج). بستن دکان.
- دکان خود را تخته کردن، از دعاوی علمی و ارشادی خود دست بداشتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- دکان کسی را تخته کردن، وی را بی اعتبار کردن. دعاوی علمی کسی را باطل ساختن. او را در انظار بی ارزش و نادرست نمودن.
فرهنگ معین
(~. کَ دَ) (مص م.) بستن، تعطیل کردن.
حل جدول
مثل بستن دکان
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) پهن کردن، بساط خود را بر چیدن، (مصدر) ساکت ماندن. یا تخته کردن دکان. بند کردن دکان بستن آن تعطیل کردن آن. ، جمع کردن بساط خود.
معادل ابجد
1679