معنی تساوی

لغت نامه دهخدا

تساوی

تساوی. [ت َ] (ع مص) همدیگر مانند شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تماثل. (متن اللغه) (آنندراج) (اقرب الموارد). || مستوی و برابر گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برابر شدن دو چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع بمساوات شود.
- تساوی الطرفین، برابر شدن دو طرف. (غیاث اللغات) (آنندراج).

فرهنگ معین

تساوی

(تَ) [ع.] (مص ل.) برابر شدن با هم.

فرهنگ عمید

تساوی

با هم برابر شدن، همانند شدن،
برابری،

حل جدول

تساوی

شباهت، یکسانی، برابری، مساوات، قیاس

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تساوی

همچندی، برابری

کلمات بیگانه به فارسی

تساوی

برابری

مترادف و متضاد زبان فارسی

تساوی

برابری، تعادل، مساوات، مساوقت، هم‌سنگی،
(متضاد) نابرابری، هموزنی، برابر بودن، برابر شدن

فارسی به انگلیسی

تساوی‌

Equality, Equation, Equivalence, Par, Parity

فارسی به عربی

تساوی

مساواه، معدل

فرهنگ فارسی هوشیار

تساوی

برابر گردیدن

فارسی به ایتالیایی

تساوی

parità

معادل ابجد

تساوی

477

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری