معنی تشک
لغت نامه دهخدا
تشک. [ت َ] (اِ) طسق معرب تشک فارسی است و معنی آن وظیفه ای است که بر اصناف زروع نهند بر هر جریبی و آن را به فارسی تشک گویند، یعنی اجرت. (مفاتیح خوارزمی). و رجوع به طسق شود.
تشک. [ت ُ ش َ] (اِ) دوشک و نهالی وبستر و فراش. (ناظم الاطباء). و رجوع به توشک شود.
فرهنگ معین
(تُ شَ) (اِ.) زیرانداز، بستر، رختخواب.
فرهنگ عمید
زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی تختخواب یا زمین میاندازند و بر آن مینشینند یا میخوابند، بستر،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بستر، خوابگه، رختخواب، زیرانداز، نهالی
فارسی به انگلیسی
Mattress
فارسی به عربی
لجنه، مفرش
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) زیر اندازی که از پشم یا پنبه آکنده است و آنرا روی زمین یا روی تختخواب اندازند و بر آن دراز کشند و بخوابند نهالی بستر.
فارسی به ایتالیایی
materasso
معادل ابجد
720