معنی تعریف کردن

لغت نامه دهخدا

تعریف کردن

تعریف کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) ستایش کردن و توصیف کردن و بیان نمودن و صفات پسندیده و اخلاق حسنه و کمالات صوری و معنوی کسی را بیان کردن و شناس نمودن و شناسا کردن. (ناظم الاطباء): ببینم و تعریف کنم. تعریف خود کردن پنبه خائیدن است.

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تعریف کردن

بازگفتن، بازگوکردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

تعریف کردن

شناساندن، معرفی کردن، بیان کردن، گفتن، نقل کردن، حکایت کردن، توصیف کردن، توضیح‌دادن، شرح‌گفتن، وصف کردن، آفرین گفتن، تمجید کردن، ستودن

فارسی به انگلیسی

تعریف‌ کردن‌

Commend, Describe, Narrate, Modify, Sing

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

تعریف کردن

عرف، مجد، مدیح

فرهنگ فارسی هوشیار

تعریف کردن

(مصدر) معرفی کردن شناساندن، آگاهانیدن، حقیقت امری را بیان کردن، ستودن تمجید کردن.

معادل ابجد

تعریف کردن

1034

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری