معنی تعمیر

لغت نامه دهخدا

تعمیر

تعمیر. [ت َ] (ع مص) زندگانی دادن. (زوزنی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (آنندراج). زندگانی دراز دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): لعمری لئن عمرتم السجن خالداً؛ ای ادمتم سجنه ُ کانهم جعلوا خالداً للسجن عمری. (اقرب الموارد). || تا دیر داشتن کسی را خدای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باقی گذاشتن کسی را خدای. (از اقرب الموارد). || به بقای دراز موصوف کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به عمر دراز متصف گشتن یا کردن. (آنندراج). || بقای دراز خواستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عمر دراز خواستن. (آنندراج). و تقول: اعمّرک اﷲ ان تفعل تحلفه باﷲ و تسئل اﷲ بطول عمره. (منتهی الارب). || اندازه کردن برای نفس خود حدی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تقدیر کردن مقدار محدودی از عمر برای نفس خود. (از اقرب الموارد). || به عمری دادن کسی را چیزی. || عمّرک اﷲ کذا اصله عمرتک اﷲ تعمیراً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || نیکو بافتن و نیکو ریسیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نیکو بافتن جامه و نیکو رشتن. (ناظم الاطباء). || سوگند دادن کسی را. || تعمیرالمسجد؛ ذکر کردن خدای در مسجد و درس دادن علم را در آن و بازداشتن خود را از کلام دنیا. || پاک داشتن و روشن کردن بچراغ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || معمور داشتن خدای به جای کسی را:عمّر اﷲ بک منزلک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرمت کردن شکسته را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مرمت بنای شکسته. (ناظم الاطباء). آباد ساختن، با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج).تعمیر که معمولاً بمعنی اصلاح و درست کردن استعمال میشود در اصل بمعنی طول عمر دادن است و برای اصلاح در زبان عربی ترمیم و مرمت بر وزن مذمت را بکار میبرند. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 2).

فرهنگ معین

تعمیر

آباد کردن، مرمت کردن خرابی. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

تعمیر

آباد کردن، مرمت‌ کردن خرابی خانه، قابل سکنی کردن جا و منزل،
[قدیمی] زندگی دراز کردن،

حل جدول

تعمیر

نوسازی و بازسازی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تعمیر

بازسازی

مترادف و متضاد زبان فارسی

تعمیر

آبادانی، اصلاح، بازسازی، ترمیم، عمارت، مرمت، نوسازی،
(متضاد) تخریب، آباد کردن، مرمت کردن، عمارت کردن، ساختن، درست کردن، بازسازی کردن،
(متضاد) تخریب

فارسی به انگلیسی

تعمیر

Mend, Mending, Overhaul, Rehabilitation, Repair, Reparation

فارسی به عربی

تعمیر

تصلیح، تعویض، صیانه

فرهنگ فارسی هوشیار

تعمیر

مرمت کردن شکسته را، آباد کردن، قابل سکنی کردن جا و منزل

فرهنگ فارسی آزاد

تعمیر

تَعْمِیر، آباد کردن، مَرَمَّت نمودن،

فارسی به ایتالیایی

تعمیر

riparazione

فارسی به آلمانی

تعمیر

Unterhalt, Unterhaltskosten [noun]

معادل ابجد

تعمیر

720

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری