معنی تماشاچی
لغت نامه دهخدا
تماشاچی. [ت َ] (ص مرکب، اِ مرکب) نگرنده و آنکه در جایی برای تمتع بردن نظر می آید. (ناظم الاطباء). نظارگیان. بازی بین. ج، تماشاچیان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
فرهنگ معین
(~.) [ع - تر.] (ص مر. اِمر.) کسی که نمایش، بازی یا مسابقه ای را تماشا کند.
فرهنگ عمید
کسی که بازی و نمایش یا مسابقه و امثال آنها را تماشا میکند، تماشاگر،
حل جدول
ناظر،بیننده،تماشاگر
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیننده، تماشاگر، شاهد، ناظر، نظارهگر، نظارگی
فارسی به انگلیسی
Onlooker, Spectator, Viewer
فارسی به ترکی
seyirci
فارسی به عربی
متفرج
فرهنگ فارسی هوشیار
تماشاگر
واژه پیشنهادی
بیننده
معادل ابجد
755