معنی تمشی

لغت نامه دهخدا

تمشی

تمشی. [ت َ م َش ْ شی] (ع مص) رفتن توش (تبش) شراب و آنچه بدان ماند در اندامها. (تاج المصادر بیهقی). برفتن تپش شراب و مانند آن در اندامها، یقال: تمشت فیه حمیاالکأس، ای ذهبت و جرت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

تمشی

(مص ل.) راه رفتن، گام زدن، (اِمص.) پیاده روی. [خوانش: (تَ مَ شّ) [ع.]]

فرهنگ عمید

تمشی

راه رفتن، قدم زدن، روان گشتن،
پیاده‌روی،

حل جدول

تمشی

پیاده روی

گویش مازندرانی

تمشی

مزرعه ای در بالا جاده ی کردکوی

فرهنگ فارسی هوشیار

تمشی

راه رفتن، روان گشتن

فرهنگ فارسی آزاد

تمشی

تَمَشّی، راه رفتن، قدم زدن،

معادل ابجد

تمشی

750

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری