معنی تنهایی
لغت نامه دهخدا
تنهایی. [ت َ] (حامص) تنهائی. رجوع به تنهائی شود.
فرهنگ معین
یگانه بودن، تنها بودن، خلوت. [خوانش: (~.) (حامص.)]
فرهنگ عمید
تنها بودن،
بییار و همدم بودن،
حل جدول
تجرد
مترادف و متضاد زبان فارسی
اعتزال، انزوا، انفراد، عزلت، گوشهنشینی، خلوت، تجرد
فارسی به انگلیسی
Isolation, Loneliness, Solitariness, Solitude
فارسی به عربی
سریه
فرهنگ فارسی هوشیار
تنها بودن یگانه بودن، خلوت.
معادل ابجد
476