معنی تهاون

لغت نامه دهخدا

تهاون

تهاون. [ت َ وُ] (ع مص) خوار داشتن. (زوزنی) (دهار). سبک شمردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خوار و حقیر داشتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). استحقار. استخفاف. استهزاء. (از اقرب الموارد). استخفاف. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || (اِ) غفلت و اهمال و سهل انگاری و تحقیر. (ناظم الاطباء): در ربیعالاول سنه ٔ سبع و ستمائه سلطان فرمود که تهاون و تعللی می آرند. (جهانگشای جوینی). و چون بر باطل شرع واقف شدند از تهاون بظاهر خللی نباشد. (جهانگشای جوینی). اگر در ادای برخی از آن، تهاون و تکاسل روا دارند هرآینه در معرض خطاب آیند. (گلستان).

فرهنگ معین

تهاون

کوتاهی کردن، سهل انگاری کردن، خوار شمردن. [خوانش: (تَ وُ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ عمید

تهاون

خوار و سبک شمردن، خفیف ‌پنداشتن،
آسان ‌گرفتن،
سستی و سهل‌انگاری،

حل جدول

تهاون

آسان گرفتن، سهل انگاری، سستی

مترادف و متضاد زبان فارسی

تهاون

اهمال، سستی، سهل‌انگاری، غفلت، مسامحه، اهمال کردن، سستی ورزیدن، سهل‌انگاری کردن، غفلت‌ورزیدن، خوار شمردن،
(متضاد) جدیت

فارسی به عربی

تهاون

خمود

عربی به فارسی

تهاون

لینت , سستی , شلی

فرهنگ فارسی هوشیار

تهاون

خوار داشتن، سبک شمردن

فرهنگ فارسی آزاد

تهاون

تَهاوُن، خفیف و سبک شمردن، سهل انگاری و سستی،

معادل ابجد

تهاون

462

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری