معنی ثقه
فرهنگ معین
(مص ل.) اعتماد کردن، (اِ.) کسی که مورد اعتماد باشد. [خوانش: (ثِ قِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
[جمع: ثقات] کسی که طرف اعتماد باشد و مردم به گفتار و کردارش اعتماد کنند،
(اسم) اعتماد، اطمینان،
(اسم) اعتقاد،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
اطمینان، اعتماد، وثوق، امین، درستکار، مطمئن، موثق
فرهنگ فارسی هوشیار
مرد معتمد و امین
فرهنگ فارسی آزاد
ثِقَه، (تحریر عربی: ثقه)، شخص مورد اعتماد و اطمینان، معتمد، قابل اعتماد (جمع: ثِقات ولی خود کلمهء ثِقَه برای مذکر و مؤنث و جمع بکار میرود)،
ثِقَه، (تحریر عربی ثقه)، (وَثِقُ، یَثِقُ، ثِقَه، وُثُوق، وَثاقَه) اعتماد کردن، اطمینان داشتن و نمودن،
معادل ابجد
605