معنی جاسوسی

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

جاسوسی

استخبارات، تجسس


جاسوسی کردن

جاسوس

فرهنگ فارسی هوشیار

جاسوسی

انیشگی در کوی تو انیشه همی گردم ای نگار (شهید)


شبکه جاسوسی

سازمان نیشگی


ضد جاسوسی

پاد ابیشگی


جاسوسی کردن

انیشهیدن آبشتیدن

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

جاسوسی

140

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری