معنی جبل

فرهنگ عمید

جبل

کوه،

حل جدول

جبل

کوه

کوه عرب

مترادف و متضاد زبان فارسی

جبل

کتل، کوه، کوهپایه، کوه‌زار، کوهستان

فارسی به انگلیسی

جبل‌

Mountain

عربی به فارسی

جبل

کوه , تپه , بالا رفتن , سوار شدن بر , بلند شدن , زیادشدن , بالغ شدن بر , سوار کردن , صعود کردن , نصب کردن , صعود , ترفیع , مقوای عکس , پایه , قاب عکس , مرکوب (اسب , دوچرخه وغیره) , کوهستان , کوهستانی

فرهنگ فارسی هوشیار

جبل

آفریدن، خلق کردن کوه، آنچه از زمین بلند شود و بزرگ و طویل باشد

فرهنگ فارسی آزاد

جبل

جَبَل، کوه (جمع: جِبال- اَجْبُل- اَجْبال)،

جَبَل، مرد بزرگ، بزرگ قوم، عالِم، درشت و سخت، بخیل و خسیس،

معادل ابجد

جبل

35

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری