معنی جده
فرهنگ معین
(ج دِّ) [ع.] (اِ.) مادربزرگ.
فرهنگ عمید
مادرِ مادر، مادربزرگ،
مادرِ پدر، مادربزرگ،
مادربزرگ پدرومادر،
[مجاز] فاطمۀ زهرا،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آبیبی، بیبی، مادربزرگ، ننه،
(متضاد) جد، نیا
فارسی به انگلیسی
Grandmother
فرهنگ فارسی هوشیار
مادر پدر، مادر مادر یافتن، درک کردن ساحل دریای مکه
معادل ابجد
12