معنی جزیل
فرهنگ معین
بسیار، فراوان، استوار، محکم. [خوانش: (جَ) [ع.] (ص.)]
فرهنگ عمید
بسیار، فراوان،
[قدیمی] محکم، استوار،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بسیار، بیشمار، قابلملاحظه، بزرگ، عظیم
فرهنگ فارسی هوشیار
عظیم، استوار
فرهنگ فارسی آزاد
جَزِیْل، بزرگ، زیاد، عظیم، محکم، فراوان، سخن فصیح،
معادل ابجد
50