معنی جلاد

فرهنگ فارسی هوشیار

جلاد

‎ شمشیر زن کشنده، دژخیم، شکنجه گر (صفت) آنکه مامور شکنجه دادن یا کشتن محکومان است. یا جلاد فلک. مریخ. (اسم) جمع جلید تازیانه زن، دژخیم، میرغضب


جلاد فلک

مریخ: دژخیم سپهر بهرام از روشنان

فرهنگ فارسی آزاد

جلّاد

جَلّاد، دژخیم- مأمور شکنجه دادن یا کشتن محکومین، خریدار یا فروشندهء پوست،

حل جدول

جلاد

میرغضب

دژخیم، میرغضب

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جلاد

دژخیم

مترادف و متضاد زبان فارسی

جلاد

دژخیم، سلاخ، میرغضب

فارسی به انگلیسی

جلاد

Executioner

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

جلاد

(جَ لّ) [ع.] (ص.) مأمور تازیانه زدن یا کشتن محکومان، دژخیم.

فرهنگ عمید

جلاد

مٲمور تازیانه زدن، شکنجه کردن، یا کشتن محکومان، دژخیم، میرغضب،
[مجاز] بسیار سنگدل،

مبارزه،
(صفت) [جمعِِ جَلد] =جلد۱

کلمات بیگانه به فارسی

جلاد

دژخیم

عربی به فارسی

جلاد

جلا د , دژخیم , کسیکه برای بخشودگی از گناهان بخود شلا ق میزند , موجود یا انگل تاژک دار , مامور اعدام , دار زن

لغت نامه دهخدا

علی جلاد

علی جلاد. [ع َ ی ِ ج َل ْ لا] (اِخ) ابن احمدبن موسی بن علی جلاد راکبی نخلی حنفی. نحوی و عالم فرایض بود و بسال 732 هَ. ق. متولد شد. او راست: 1- شرح الکافی احمد نجاس، در نحو. 2- شرح الکافی، در فرایض. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 1378. بغیهالوعاه ص 328).

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

جلاد

38

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری