معنی جلف
فرهنگ معین
سبکسر، بی خرد، احمق، ابله، میان تهی، بی ادب. [خوانش: (جِ) [ع.] (ص.)]
فرهنگ عمید
سبک، زننده، و ناشایست،
ویژگی کسی که رفتارهای سبک، زننده، و ناشایست انجام میدهند، سبکسر،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیوقار، تهیمغز، سبک، سبکسر، سخیف، بیباک، خودسر، خودآرا، خودنما،
(متضاد) سنگین، متین
فارسی به انگلیسی
Baroque, Flash, Flashy, Frilly, Fussily, Fussy, Gamy, Garish, Gingerbread, Indecent, Lurid, Meretricious, Obtrusive, Rakishly, Risqué, Undignified
فارسی به عربی
رتبه، متبختر
فرهنگ فارسی هوشیار
سفیه و خودسر و بیباک، فرومایه و احمق
فرهنگ فارسی آزاد
جِلف، سبکسر و کم عقل، سخت و خشن و نامهربان، نان خشک و سخت، ظرف، خمرهء خالی، تنهء بدون سر، لاشهء سلاخی شده (جمع: اَجْلاف، جُلُوف)،
معادل ابجد
113