معنی جمع آوری محصول

فرهنگ معین

جمع آوری

جمع کردن، گ رد کردن، فراهم آوردن، پیش گیری از انتشار یا گسترش، نظم دادن به چیزهای آشفته و در هم بر هم. [خوانش: (~. وَ) (حامص.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جمع آوری

گردآوری

کلمات بیگانه به فارسی

جمع آوری

گردآوری

فارسی به ترکی

فارسی به ایتالیایی

فارسی به عربی

جمع آوری اطلاعات

إقتناص المعلومات


محصول

حصاد، محصول، محصول العنب، منتج، ناتج

لغت نامه دهخدا

آوری

آوری. [وَ] (حامص) در استخوان آوری، بارآوری، بخت آوری، بیخ آوری، تناوری، جان آوری، خارآوری، خطآوری، دل آوری، دنبه آوری، دین آوری، ریش آوری، زبان آوری، زورآوری، سروآوری، سودآوری، شتاب آوری، کین آوری، گندآوری ونظائر آن به معنی آوردن و آوریدن باشد:
میان را ببستی بکین آوری
بایران نکردی کسی سروری.
فردوسی.
یکی سرو فرمود کشتن بدست
بدین آوری راه پیشین ببست.
فردوسی.

آوری. [وَ] (ص نسبی) موقن. مؤمن. معتقد. صاحب یقین. گرویده:
کسی کو بمحشر بود آوری
ندارد بکس کینه و داوری.
ابوشکور.
|| یقین و درست. (صحاح الفرس). || (ق) بی خلاف. بالقطع:
مردمان هموار دانند، آوری
کز نهان من تو خود آگه تری (کذا).
رودکی.
یکی گفت ما را بخوالیگری
بباید بر شاه رفت، آوری
وزآن پس یکی چاره ای ساختن
ز هر گونه اندیشه انداختن
مگر زین دو تن را که ریزند خون
یکی را توان آوریدن برون.
فردوسی.

فرهنگ فارسی هوشیار

آوری

‎ در بعضی کلمات مرکب معنی دارندگی و صاحبیت دهد: بخت آوری پرند آوری جاناوری.

فرهنگ عمید

آوری

صاحب‌یقین، باایمان، معتقد، گرویده: کسی کاو به محشر بُوَد آوری / ندارد به کس کینه و داوری (ابوشکور: شاعران بی‌دیوان: ۱۰۶)،

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

جمع آوری محصول

504

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری