معنی جناح

فرهنگ معین

جناح

بال، هر یک از دو طرف لشکر. [خوانش: (جَ) [ع.] (اِ.)]

(جُ) [معر.] (اِ.) گناه، بزه.

فرهنگ عمید

جناح

(ورزش) هریک از دو سمت راست یا چپ در زمین بازی،
(نظامی) [قدیمی] هریک از دو طرف لشکر که در میدان جنگ در سمت راست و چپ قلب قرار می‌گرفت،
[قدیمی] بال،
* جناح‌ ایمن: جناح راست، میمنه،
* جناح‌ ایسر: جناح چپ، میسره،

حل جدول

جناح

فراکسیون

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جناح

بال، پژیر، گُناه

مترادف و متضاد زبان فارسی

جناح

بال، سمت، سو، طرف، شاخه، فراکسیون، گروه

فارسی به انگلیسی

جناح‌

Faction, Wing

فارسی به ترکی

جناح‬

1) kanat, siyasi kanat, askeri kanat, 2) taraf, 3) kol

فارسی به عربی

جناح

جناح، خطف، ممر

عربی به فارسی

جناح

پهلو , تهیگاه , طرف , جناح , از جناح حمله کردن , درکنار واقع شدن , حاشیه , سجاف , کناره , حاشیه دار کردن , ریشه گذاشتن به , چتر زلف , چین , لبه , دنباله , رشته , همراهان , ملتزمین , رشته مسلسل , اپارتمان , اتاق مجلل هتل , قطعه موسیقی , بال , پره , قسمتی از یک بخش یا ناحیه , گروه هوایی , هر چیزی که هوا را برهم میزند (مثل بال) , بال مانند , زاءده حبابی , زاءده پره دار , شاخه , شعبه , دسته حزبی , پرواز , پرش , بالدار کردن , پردارکردن , پیمودن

فرهنگ فارسی هوشیار

جناح

بال، دست، بازو، جانب، کرانه، نفس چیزی گروهی از هر چیز گروهی از هر چیز

فرهنگ فارسی آزاد

جناح

جُناح، گُناه، میل بگناه،

جَناح، بال، بازو (جمع:اَجْنِحَه، اَجْنُح)،

فارسی به آلمانی

جناح

Achsel (f), Flügel (m), Gruppe (f), Schulter (f), Schultern, Sollte, Tragen, Chorgang (m), Gang (m), Seitenschiff (church) ; gang, Seitenschiff (n)

معادل ابجد

جناح

62

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری