معنی جناح
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
(ورزش) هریک از دو سمت راست یا چپ در زمین بازی،
(نظامی) [قدیمی] هریک از دو طرف لشکر که در میدان جنگ در سمت راست و چپ قلب قرار میگرفت،
[قدیمی] بال،
* جناح ایمن: جناح راست، میمنه،
* جناح ایسر: جناح چپ، میسره،
حل جدول
فراکسیون
فرهنگ واژههای فارسی سره
بال، پژیر، گُناه
مترادف و متضاد زبان فارسی
بال، سمت، سو، طرف، شاخه، فراکسیون، گروه
فارسی به انگلیسی
Faction, Wing
فارسی به ترکی
1) kanat, siyasi kanat, askeri kanat, 2) taraf, 3) kol
فارسی به عربی
جناح، خطف، ممر
عربی به فارسی
پهلو , تهیگاه , طرف , جناح , از جناح حمله کردن , درکنار واقع شدن , حاشیه , سجاف , کناره , حاشیه دار کردن , ریشه گذاشتن به , چتر زلف , چین , لبه , دنباله , رشته , همراهان , ملتزمین , رشته مسلسل , اپارتمان , اتاق مجلل هتل , قطعه موسیقی , بال , پره , قسمتی از یک بخش یا ناحیه , گروه هوایی , هر چیزی که هوا را برهم میزند (مثل بال) , بال مانند , زاءده حبابی , زاءده پره دار , شاخه , شعبه , دسته حزبی , پرواز , پرش , بالدار کردن , پردارکردن , پیمودن
فرهنگ فارسی هوشیار
بال، دست، بازو، جانب، کرانه، نفس چیزی گروهی از هر چیز گروهی از هر چیز
فرهنگ فارسی آزاد
فارسی به آلمانی
Achsel (f), Flügel (m), Gruppe (f), Schulter (f), Schultern, Sollte, Tragen, Chorgang (m), Gang (m), Seitenschiff (church) ; gang, Seitenschiff (n)
معادل ابجد
62