معنی جنون
فرهنگ معین
دیوانگی، تباه گشتن عقل، شیفتگی، اشتیاق، کم عقلی، نادانی. [خوانش: (جُ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
دیوانگی،
[مجاز] شیفتگی، شیدایی،
* جنون ادواری: (پزشکی) حالت دیوانگی که گاهگاه در انسان بروز میکند،
* جنون اطباقی: (پزشکی) حالت دیوانگی همیشگی،
* جنون اعداد: (پزشکی) نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعداد پیدا میکند و دائم میخواهد اشیا را بشمارد،
* جنون پیری: (پزشکی) بیماری روانی که بعد از شصتسالگی عارض میشود و بیمار دچار بیخوابی و بیاشتهایی و ضعف حافظه و شدت عناد و بیتوجهی به وظایف اخلاقی میشود،
* جنون جوانی: (پزشکی) بیماری روانی که بین پانزده تا سیسالگی عارض میشود و بیمار حالت بیخودی و بهتزدگی و گرفتگی و آشفتگی و رفتار ابلهانه پیدا میکند، شیزوفرِنی، اسکیزوفرِنی،
حل جدول
دیوانگی
فرهنگ واژههای فارسی سره
دیوانگی
مترادف و متضاد زبان فارسی
دیوانگی، شوریدگی، شیدایی، عقلباختگی،
(متضاد) عقل
فارسی به انگلیسی
Aberration, Craziness, Dementia, Insanity, Lunacy, Madness
فارسی به عربی
جنون
عربی به فارسی
دیوانگی , جنون , حماقت
فرهنگ فارسی هوشیار
دیوانگی، زایل شدن عقل
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
109