معنی جهاد
فرهنگ عمید
(فقه) جنگ کردن در راه دین حق،
مبارزه،
[قدیمی] کوشش کردن،
* جهاد اصغر: [مقابلِ جهاد اکبر] (فقه) جنگ در راه دین،
* جهاد اکبر: [مقابلِ جهاد اصغر] (فقه) جهاد یا جنگ با نفس، و ریاضت برای تزکیۀ نفس،
فرهنگ معین
کارزار کردن، جنگیدن در راه حق، اصغر جنگ با دشمنان دین خدا، اکبر جنگ با نفس و تحمل رنج برای مبارزه با امیال نفسانی،
حل جدول
جنگ با کفار در راه خدا
فرهنگ فارسی هوشیار
جهاد اکبر
جهاد
قصدی که بسوی دشمن کنند برای حرب او، کارزار کردن با دشمنان در راه خدا زمین سخت و بی گیاه زمین سخت و بی گیاه
جهاد الاصغر
جهاد اصغر
جهاد اکبر
ارتیک مهتر جنگ آدمی با روان خود (روان نفس)
جهاد اصغر
ارتیک کهتر جنگ با بی دینان و از دین بر گشتگان
مترادف و متضاد زبان فارسی
غزا، غزوه، مقاتل، مجاهدت
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی آزاد
جَهاد، زمین سخت، صَحرا (جمع:جُهُد)،
جِهاد، (مَصدَرِ جاهَدَ) کوشیدن و جِدِّیّت نمودن- جنگیدن (با دیگران یا با نفسِ اَمّارِه)، قِتال- جنگیدن در راه دین- نثار جان و مال در دفاع از دین،
مجاهدة، جهاد
مُجاهَدَه، جِهاد، (جاهَدَ، یُجاهِدُ)، جنگ کردن در راه خدا و جهد نمودن در این راه، جنگیدن، جهد و کوشش کردن،
فارسی به عربی
حمله صلیبیه
معادل ابجد
13