معنی جوانه زدن
فارسی به انگلیسی
Bud, Burgeon, Eruption, Germinate, Sprout
فارسی به عربی
حل جدول
فارسی به ایتالیایی
germogliare
فارسی به آلمانی
Ast (m), Erschießen, Schiessen, Schießen, Schößling (m), Springen, Sprößling (m), Verzweigen, Verzweigung (f), Zweig (m)
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) اندامی نورس شبیه برگهای ریز که در سر شاخه و در بغل برگ و در اطراف شاخههای درخت میروید و از فلسهای متعدد ساخته شده و بعد از باز شدن به شکل برگ درمیآید، تژ،
(زیستشناسی) دانهای که مرحلۀ رشد آن بهتازگی آغاز شده است،
(صفت) [قدیمی، مجاز] تازه، نو،
(صفت) [قدیمی، مجاز] جوان،
* جوانه زدن: (مصدر لازم) (زیستشناسی)
جوانه برآوردن گیاه،
[مجاز] بهوجود آمدن: عشق در وجودش جوانه زده بود،
نام های ایرانی
دخترانه، جوان، گل جوانه، اندام نورس، فشرده، و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد، جوان
فرهنگ معین
(جَ نِ) (اِ.) شاخه تازه درخت.
فرهنگ فارسی هوشیار
مرد جوان، شاخه تازه درخت
فرهنگ پهلوی
جوان، جوانی، رویش
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
126