معنی جوانه زدن

حل جدول

فارسی به انگلیسی

جوانه‌ زدن‌

Bud, Burgeon, Eruption, Germinate, Sprout

فارسی به عربی

جوانه زدن

انفجر، انم، برعم، تبرعم، حبوب، زیاده، فرع، قرصه، کرنب صغیر، لمحه، نبته

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

جوانه زدن

Ast (m), Erschießen, Schiessen, Schießen, Schößling (m), Springen, Sprößling (m), Verzweigen, Verzweigung (f), Zweig (m)

معادل ابجد

جوانه زدن

126

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری