معنی جوع

فرهنگ معین

جوع

[ع.] (اِ.) گرسنگی.

فرهنگ عمید

جوع

گرسنگی،

حل جدول

جوع

گرسنگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جوع

گرسنگی، مجاعت، مجاعه،
(متضاد) سیری

فارسی به انگلیسی

عربی به فارسی

جوع

گرسنگی , اشتیاق , قحطی , گرسنه کردن , گرسنگی دادن , گرسنه شدن , اشتیاق داشتن

فرهنگ فارسی هوشیار

جوع

گرسنگی

فرهنگ فارسی آزاد

جوع

جُوْع، گرسنگی،

معادل ابجد

جوع

79

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری