معنی جوف

فرهنگ معین

جوف

(مص ل.) فراخ شدن، (اِ.) شکم و داخل هر چیزی.3- زمین فراخ و وسیع. [خوانش: (جُ) [ع.]]

فرهنگ عمید

جوف

اندرون چیزی، داخل چیزی،
[قدیمی] شکم،

حل جدول

جوف

شکم وداخل چیزی

شکم و داخل چیزی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جوف

پیوست، تلو، داخل، درون، ضمیمه، لا

فارسی به انگلیسی

عربی به فارسی

جوف

پوک , میالن تهی , گودافتاده , گودشده , تهی , پوچ , بی حقیقت , غیر صمیمی , کاواک , خالی کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

جوف

زمین پست و هموار فراخی، سعه، وسعت فراخی، سعه، وسعت

فرهنگ فارسی آزاد

جوف

جَوْف، داخل، میان، اندرون (جمع:اَجْواف)،

معادل ابجد

جوف

89

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری