معنی حاقد

لغت نامه دهخدا

حاقد

حاقد. [ق ِ] (ع ص) نعت فاعلی از حقد. کینه ورز. کینه ور. کین ور. بدخواه. بداندیش.

فرهنگ معین

حاقد

(قِ) [ع.] (اِفا.) کینه جوی، بداندیش.

حل جدول

حاقد

کینه جو

مترادف و متضاد زبان فارسی

حاقد

کینه‌جو، کینه‌ای، کینه‌توز، بداندیش،
(متضاد) نیک‌اندیش

فرهنگ فارسی هوشیار

حاقد

کینه ور، بدخواه، بد اندیش

معادل ابجد

حاقد

113

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری