معنی حایز

لغت نامه دهخدا

حایز

حایز. [ی ِ] (ع ص) حائز. نعت فاعلی از حیازت. گردآورنده. جامع.
- حایز شرائط، واجد شرایط. جامع شرایط لازم. و رجوع به حائز شود.


تئوفیلاکت سیموک...

تئوفیلاکت سیموکاتا. [ت ِ ءُ م ُ کات ْ تا] (اِخ) تاریخ نویس بیزانسی در قرن هفتم میلادی است. وی تاریخ امپراتوری موریس (582-602 م.) را تصنیف کرد. با آنکه در نگارش این اثر روشی تکلف آمیز انتخاب کرد، تاریخ مذکور حایز اهمیت گردید، چه علاوه بر آنکه کتاب محتوی وقایع نسبهً صحیحی بود، شخص سیموکاتا آخرین تاریخ نویس بزرگ قرون وسطای بیزانس بشمار می آمد. رجوع به ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشید یاسمی چ 2 صص 95- 127 و ص 180، 284، 421، 464-466 شود.


بارین

بارین. [رِ] (اِخ) نام شهری است. (آنندراج). نام شهرکی است بیک روزه راه بمغرب حماه. (دِمزن). نام شهری از شام در نزدیکی حماه. (ناظم الاطباء). وعامه آن را بعرین نامند. شهر نیکویی است میان حلب وحماه از جهت مغرب. (از معجم البلدان) (مراصد الاطلاع). از بلاد مشهور فلسطین باشد رجوع به نزههالقلوب چ 1331 لیدن ج 3 ص 271 شود. نام قصبه ٔ کوچکی است در بین حلب و حماه که در جانب شمال حماه واقع گشته زمانی قصبه ٔ معموری بوده و بمناسبت قلعه و باغ و باغچه ها شهرت داشته در جنگهای صلیبی حایز اهمیت بوده و رفته رفته به انحطاط گراییده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).


موجبة

موجبه. [ج ِ ب َ] (ع ص، اِ) موجبه. مؤنث موجب. ج، موجبات. (یادداشت مؤلف). و رجوع به موجب شود. || بزه یا نیکویی بزرگ که بدان دوزخ یا بهشت واجب گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). مؤنث موجب. گناه یا ثواب بزرگ که ایجاب دوزخ و بهشت کند. (از یادداشت مؤلف). گناه بزرگ یا حسنه ٔ سترگ که موجب عذاب آخرت و یا موجب بهشت گردد. ج، موجبات. (ناظم الاطباء). موجبه. || (اصطلاح منطق) قضیه ٔ مثبته را گویند. ضد سالبه. (ناظم الاطباء). در اصطلاح منطق قضیه ای رانامند که حایز ایجاب باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). قضیه ٔ موجبه در مقابل سالبه است و آن یا حملی است مانند انسان حیوان است و یا سلبی است مانند انسان جمادنیست. (از فرهنگ علوم عقلی). و رجوع به قضیه شود.

فرهنگ معین

حایز

دربردارنده، دارا، گردآورنده، جامع. [خوانش: (یِ) [ع. حائز] (اِفا.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

حایز

حائز، دارا، دربردارنده، واجد، جامع،
(متضاد) فاقد


حاوی

حایز، دربردارنده، دربرگیرنده، شامل، محتوی، مشتمل، جامع

فرهنگ فارسی هوشیار

حایز

واجد شرایط


سر آمد

(صفت) کسی که از همگنان بالاتر است حایز اولین درجه ممتاز برگزیده.


سرامد

(صفت) کسی که از همگنان بالاتر است حایز اولین درجه ممتاز برگزیده.

حل جدول

حایز

دربردارنده

در بر دارنده


در بر دارنده

حایز


دربردارنده

حایز

معادل ابجد

حایز

26

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری